خبرگزاری مهر: قسمت اول انیمیشن «ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی» در سال 2009 ساخته شده بود که براساس کتابی به همین نام نوشته جود و ران بَرِت تولید شد اما قسمت دوم این انیمیشن داستان کتاب دوم این مجموعه را دستمایه داستان قرار نداد بلکه ادامه ماجراهای قسمت اول را پی گرفت.
کودی کامرون و کریس پیرن در مقام کارگردان این انیمشن را ساختند و فیل لرد و کریس میلر که کارگردانان قسمت اول بودند به عنوان تهیه کنندگان اجرایی وارد عمل شدند. جان فرانسیس دیلی، جاناتان گلداستین و اریکا ریوینوجا نیز به عنوان فیلمنامهنویسان با این انیمیشن همکاری کردهاند.
بیشتر صداپیشگان انیمیشن هم همان هایی هستند که از قسمت اول حضور داشتهاند: بیل هَدِر در نقش فلینت، آنا فاریس در نقش سم اسپارک، جیم کن در نقش تیم، اندی سمبرگ در نقش بِرِنت، نیل پاتریک هریس در نقش استیو، بنجامین برت در نقش مانی، تری کروز در نقش افسر ایرل، ویل فورت در نقش چستروی و کریستین اسکال در نقش باب اورانگوتان.
این انیمیشن به تهیهکنندگی سونی پیکچرز انیمیشن که توسط کلمبیا پیکچرز توزیع شد، 27 سپتامبر 2013 روی پرده رفت و در فهرست اولیه اسکار جای گرفت اما موفق نشد به فهرست نهایی راه یابد و عنوان فینالیست را کسب کند.
موفقیت در گیشه
این کمدی فانتری به لطف استقبال خانوادهها در فهرست بهترین افتتاحیه فیلمهای اکرانشده در ماه سپتامبر، رده چهارم را به خود اختصاص داد و تماشاگران در وبسایت سینمااسکور به پروژه 78 میلیون دلاری «ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی 2» درجه A- دادهاند.
این فیلم چهار سال پس از اولین «ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی» روی پرده رفت. فیلم اول اواخر سپتامبر 2009 اکران شد و در هفته اول اکران 30.3 میلیون دلار فروخت که یک پیروزی غیرمنتظره برای سونی بود. با این حال قسمت اول در نهایت 125 میلیون دلار فروش کرد و فروش 274 میلیون دلاری قسمت دوم، یک پیروزی بزرگتر را برای کمپانی سازندهاش رقم زد.
قصه از کجا شروع میشود
داستان از ادامه قسمت اول آغاز میشود، یعنی جایی که ماشین تولید غذایی که فلینت اختراع کرده بود از کنترل خارج میشود، اما فلینت مخترع جوان و دوستش موفق میشوند که شرایط را مدیریت و دستگاه را متوقف کنند.
در این قسمت فلینت و دوستش مجبورند که از شهر خودشان خارج شوند اما زمانی که ماشین غذا بیدار میشود، تعدادی موجود و جانورانی از جنس غذا پدیدار میشوند و شرایط بحرانی جدید ایجاب میکند که آنها برگردند و دنیا را از ویرانی نجات دهند.
به حیوانهایی که از جنس خوراکیها تولید شدهاند، فودیمال میگویند. مثلاً همبرکبوت ترکیبی از همبرگر و عنکبوت، یا سگموز که سگی به شکل موز است. در این فیلم حتی توت فرنگی ها هم جان دارند و موجودات پیوندی مانند «ساندویچ-کروکودیل» یا «هندوانه-فیل» ها هم به وفور پیدا می شوند.
نبوغ فلینت لاکوود مخترع بالاخره مورد تایید قرار میگیرد و او توسط چستر، چهره محبوب خود برای کار در شرکت لایو کورپ دعوت میشود، جایی که بهترین و باهوشترین مخترعان دنیا برای بهتر شدن زندگی انسانها، تکنولوژی خلق میکنند. باب، دست راست چستر و یکی از بزرگترین اختراعات اوست. او یک اورانگوتان بسیار تحولیافته با مغز انسانی و در عین حال مخلوقی موذی و اهل کلک و حقه است.
فلینت همیشه آرزو داشت به عنوان یک مخترع بزرگ مورد تایید قرار بگیرد، اما همه چیز زمانی عوض میشود که او پی میبرد دستگاه او که آب را به غذا تبدیل میکند، هنوز فعال است و جانورانی جهشیافته به شکل غذا تولید میکند. در شرایطی که سرنوشت انسانها در دست فلینت است، او و دوستانش برای نجات دنیا وارد عمل میشوند.
باقی مانده های غذایی که توسط این مخترع ناامید با تغییرات ژنتیکی تولید شدهاند، تبدیل به غذا-هیولاهای وحشی می شوند که جزیرهای به نام «بجو و قورت بده» را غارت می کنند و آن را به ویرانی می کشند. فلینت به جای آنکه از این واقعیت که یکی از اختراع های او نزدیک بود دنیا را ویران کند سرافکنده باشد، به دنبال این است که به عنوان یک مخترع درجه یک شناخته شود. الگوی او، چستر وی با صداپیشگی ویل فورت است. شخصیتی ترسناک که تا حدی یادآور استیو جابز است و برای منفعت شرکت استثمارگرش «لایو کورپ» که قصد دارد محصولی به سبک آی فون برای رستوران جدید خود ابداع کند، از خلاقیت دیگران نهایت سوءاستفاده را می کند.
چستر وی مشتاقانه به دنبال دستیابی به دستگاه اف.ال.دی.اس.ام.دی.اف.آر مخففی طولانی برای وسیله ای که فلینت اختراع کرده که آب را به غذا تبدیل میکند، است. ف.ال.دی.اس.ام.دی.اف.آر در انتهای قسمت اول به نظر می آمد از بین رفته باشد، اما این اختراع در واقع پیشرفت کرده و هوشمندتر شده و یک اکوسیستم جامع از «شبه غذا» هایی را تولید می کند که جان دارند.
فیلم می خواهد بگوید این موجودات جدید حق دارند در صلح و امنیت زندگی کنند. چرا؟ چون آنها بسیار جذاب و زیبا هستند و شامل موجوداتی مانند «هیپوتاتاموس» و «میوه نوشیدنی» هم می شوند. اما در این میان «عنکبوت پنیری» جهش یافته هم وجود دارد که یک همبرگر غول پیکر است که به جای پاهایش سیب زمینی سرخ کرده دارد و چندین چشم کنجدی وحشتناک هم روی سرش جا گرفته و می تواند شما را بخورد. البته اگر دست از خاراندن پشتش برندارید او می تواند یک حیوان خانگی دوست داشتنی باشد.
نظر منتقدان
قسمت اول این فیلم با روش هوشمندانه ای به مسخره کردن فیلم های سبک فاجعه، پرداخت اما این ظرافت در فیلم دوم مشاهده نمی شود و به جای آن مبارزه فلینت و دوستانش با جزیره ای که تحت تسلط مخلوقات جهش یافته درآمده، بیشتر شبیه یک بازسازی تمسخرآمیز و اغراق آمیز از فیلمهای «پارک ژوراسیک» به شمار می رود. با این تفاوت که اینجا به جای دایناسورهای غول پیکر میوههای عجیب و غریب غول پیکری یافت میشوند که به خون همه اعضای گروه تشنه هستند.
واقعیت این است که در این دنیای توهم آور هیچ منطقی حکم نمی کند.
کارگردانان فیلم کودی کمرون و کریس پیرن هر دو در گروه داستان نویسی فیلم اول نقش داشتند و با وجود اینکه ادامه ای که ساخته اند نسبت به منبع اصلی احترام زیادی نشان میدهد، نقشهای مهمتر را تقریباً به تمام شخصیتهای فرعی واگذار کردهاند و در این اثر بسیاری از پیام آن فیلم و آنچه را کتاب مصور کلاسیک جودی و رون برت در پی بیان آن بودند زیر پا میگذارند.
در حالی که فیلم اول بدترین شرایطی را که در صورت بازیچه گرفتن طبیعت توسط انسانها پیش می آمد، نشان می داد قسمت دوم می گوید که جامعه نباید برای از بین بردن نتایج وحشتناک مهندسی ژنتیک که اینجا به عنوان شکلی ناب از خلاقیت تصویر شده، عجولانه عمل کند.
در حالی که در کتاب دوم جودی و رون برت با عنوان «ترشیها به سمت پیتزبورگ»، شخصیتها با کوهی از باقیمانده غذاها مواجه میشوند و تصمیم می گیرند آنها را بین جمعیتهای گرسنه سراسر دنیا پخش کنند، داستان فیلم دوم همه محتوای فیلم اول را به تشتت می کشد و نشان می دهد استودیوهای فیلمسازی هرگز از انتقاد از خودهای پوچ و بیمعنی خسته نمیشوند و به زور سعی دارند تا پیامهای ضد مصرفگرایانه را داخل فیلمهایی بگنجانند که دقیقا می خواهند از شماری از محصولات برای فروش حمایت کنند.
به این ترتیب باید گفت فیلم دوم با موضوعی ضد و نقیض، داستان اخلاقی نویسندگان کتاب را به انحراف کشاندهاند تا به زور میل به سرگرم کردن را که از نظر خودشان ضروری و واجب است، تامین کنند.
در حالی که فیلم قبلی تکنولوژی را جلو می برد تا همه چیز را قابل خوردن کند، این فیلم بیشتر از آنکه روی بافت و مفهوم متمرکز باشد به طراحی و نقش توجه دارد و انبوهی از شبه غذاهای وحشی و یک محیط سالم و قوی استوایی برای زیستن آنها اختراع می کند تا در یک شهر خیالی به نام سن فرانخوزه که مقر فرماندهی شرکت لایو کورپ است، همه چیز را کنترل کند.
داستان بی مایه فیلمنامه ای که اریکا ریوینوجا، جان فرانسیس دیلی و جاناتان گلدستاین نوشتهاند با تصویر کردن موجودات غذایی جذاب جبران نمیشود، اما لحن مسخره و خندهدار فیلم و ریتم دیوانهوار آن برای افزودن بر انرژی و سرمستی تماشاگر مفید است.
این فیلم با وجود موفق بودن در گیشه، در مجموع عدد 6.4 از 10 را از منتقدان دریافت کرده است و در مجموع درباره آن گفته شده که گرچه به اندازه فیلم اول خلاقانه و هوشمندانه نیست، اما آنقدر چشم را جذب خود می کند که بتواند مخاطبان کم سن را سرگرم کند.
برخی از منتقدان نیز صداپیشگی آن را تحسین کردهاند و تصویر موجودات خیالی فیلم را جذاب خواندهاند. از جمله منتقد هالیوود ریپورتر که میگوید همین دو عامل موجب شده تا بتوان با آن غذای مفرحی برای مخاطبان فراهم دید. منتقد نیویورک دیلی نیوز هم با دادن امتیاز 4 از 5 به فیلم می گوید فیلم همه چیزهایی را که کودکان دوست دارند، دارد از جمله زرق و برق، غیرعادی بودن و بی نظمی.
برترین ها
????? ?? ??? ?????? ? ??? ?? ?? ???? ?? ? ?????? ?? ??? ? ??? ?? ?? ?? ??? ...